ساندویج سرد

ساخت وبلاگ

سلام
امروز طرف حساب اصلی خودم هستم! نـــه بدنبال آینه می گردم که برای یک دوئل موازی و نگاه چشم تو چشم شاهد یک ترور شخصیتی باشم؛ و نـــه بدنبال حاشیه سازی برای پیدا کردن گوشه ای امن در راستای فرار از واقعیت های تلخ و بهانه های غیر منطقی زندگی باشم. حقیقت اُمدم با خودم یک دو دو تا چهار تای ساده بکنم و بار سنگین اهداف نیمه تمام که طی این چند سال روی شونه هام سنگینی میکنه و باعث بیماری روحیم شده رو سبک و روحم را درمان کنم! یک نفسی تازه کنم و برای سفری جدید کوله بارم رو آپدیت کنم! این سالها همه فعالیت هام شکل ساندویچ سرد شده بود، یک ساندویچ واقعی اما معنی کلمه رنگ و لعاب یک طعم جذاب و داغ رو نمیده! زحمت زیاد کشیدم ها نه که فکر کنید صحبت این دو روز و فشارهای جدید زندگی ما ایرانی هاست!!! نه اصلا اینجوری نیست، مشکل من از کلمه همت میاد، یکم این کلمه تو زندگی من محسوس نبوده! اعتقاد به باورها بود اما همت در راستای انجامش کوتاه بود، همین شد که ساندویچی که ساختم همچین یک جورایی سرد شده! سیروان خسروی تو آهنگ " بن بست " در آلبوم مونولوگ جالب میگه که : همیشه یا زوده یا دیره  /// آرزو هام نیومده میره ... خُب حقیقتا داستان من هم همینه! ساندویچ ها رو سرد کردم! لعنتی جوری هم نیست که به عنوان ساندویچ سرد بشه باهاش کنار امد! وقتش رسیده که مثل قدیم با همون انگیزه  اما با همتی جدید، اون اهداف سرد شده رو یک بار دیگه گرم کنم و ورژن جدیدی از تلاشم رو نمایش بدم... دیگه بحث آبرو و حیثیت در میان هست نه برای کسانی که  سبک زندگی و کارم رو نظارت و قضاوت می کنند؛ بلکه برای خودم مهم است! برای من حکم دوئل موازی رو دارد...

خداوندا کمکم کن، زمانی من شروع به قدم برداشتن برای این کارهای و اهداف بزرگ ( مثل شرکت پاساک ) برداشتم هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم، تو من رو در مسیر قرار دادی و هدایت کردی! امروز با 36 سال سن هنوز به لمس گرمای این اهداف نرسیده ام! خواهش میکنم قدرتی به من بده که رویاهای ناقص رو کامل کنم و تحویل دنیا بدهم. مرگ یک کارآفرین خودکفا زمانی میرسه که باورهاش در بین خانواده، دوست، آشنا و جامعه رنگ و لعاب نداشته باشد! من نمیخوام روزی در میانسالی بر روی صندلی پارک بشینم و مریض از سرد شدن اهداف جوانیم باشم که دیگر گرم نیست و آنقدر از دست خودم ناراحت باشم که تمام توانایی ها و باورهام رو به زیر رادیکال توهم ببرم، من از اون روز واقعا میترسم!

پ.ن: دقیقا در وسط درج این پست یاد یکی از همین تلاش های سردم افتادم " مجموعه غذایی ویکی سیب - WiKiSiB  " که یکی از اهدافم بود همچون شرکت پاساک، این روزها دارم پاساک رو قویتر توسعه میدم امیدوارم روزی مجدد ویکی سیب هم زنده شود!

- پایان
دست نوشته های فاضل نجفی درگاه

+ نوشته شده در جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 3:18 توسط فاضل نجفی درگاه |

دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه...
ما را در سایت دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7920o بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 4 خرداد 1401 ساعت: 2:49