کلاغ های متجاوز

ساخت وبلاگ

متفکر و پر غرور قدم بر سنگ فرش شهری می گذارم که با عرق سرد مردمان زخم خورده ی ایران مطهر شده است. اینجا کجاست که جهنمش سوزان و بهشتش رویاست! فستیوالیست با سه تماشاچی... من، من و من! خداوندا، مگر مترسک زمان حکم اش تجاوز کلاغ های دیار غربت بود؟ اینجا خود بر خود تجاوز است! به که دردی را گوییم که خود کرم خورده شاه درخت تجاوز است! جشن درون با سه تماشاچی؟ مگر می شود با اهداف پر از امید قدم در جاده ای پُر از نا امیدی گذاشت؟ خداوندا خوب بنگر اینجا پول را ارزشی بر لیاقت مردان بی لیاقت نهاده اند! مگر با زور می شود لجن را از سپیدی پاک کرد! ما سربازان حل مشکلات هستیم! نه فقط من بلکه تمام مردان این مرز و بوم برای آبروی خود تلاش می کنند. گویند از حرکت ها برکت می دهی.! شک ندارم اما این نیست راه رسیدن به قیامت، اگر می خواهی فستیوال آزادگی را به رخ جهانیان بکِشی، به نامت قسم مردان شهرم خسته اند. آرزو ها و رویاها رنگ بی رنگی گرفته! فقط کسانی پای این تلاش نشسته اند که به خود اعتماد دارند. لیست اسامی این مردان دارد کوتاه می شود... امید داشتند و پا به میدان گذاشتند، خداوندا تو را به خودت قسم می دهم یک روشنایی کوچک در این جاده نماین کن. از بس سیاهی دیدیم تفاوت رنگ آرامش را نمیفهمیم. مردان این سرزمین منتظر هستند... کلاغ های متجاوز را ببین و تو نیز همانند ما نگران باش!

دست نوشته های فاضل نجفی

دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه...
ما را در سایت دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7920o بازدید : 137 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 12:49